شناسهٔ خبر: 55135 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«وجود» یونانی هایدگر

جان مک‌کواری در کتاب هایدگر و مسیحیت - که شهاب‌الدین عباسی آن را ترجمه و به تازگی منتشر کرده است - می‌کوشد مشابهات و مناسباتی میان تفکر هایدگر و تعالیم مسیحیت بیابد. او به خوبی آگاه است که در این راه باید با احتیاط و دست‌به‌عصا گام بردارد زیرا چه‌بسا چیزی به دست نیاورد و دست خالی برگردد، یا دستاوردی خطا و غلط و دور از واقع داشته باشد.

فرهنگ امروز/ محمد زارع‌شیرین‌کندی:

نسبت هایدگر با دین و خدا به غایت مبهم است. هایدگر در ۱۹۱۹، در پی بحرانی مذهبی، بنا به میل و درخواست خویش، از کار آموزش فلسفه به دانشجویان الاهیات کاتولیک در دانشگاه فرایبورگ کناره گرفت. اصل استدلال او این بود که بصیرت‌های شناخت‌شناسانه... مذهب کاتولیک را برای او مسئله‌دار و غیرقابل‌قبول کرده است.۱ از آن زمان تا آخر عمر، به رغم گشت‌ها و تغییر و تحولات اساسی در طریق تفکر، سخن و عمل صریح و قاطعی از او در این‌باره دیده و شنیده نشد و این بر تفسیرها و برداشت‌های متفاوت و گاه متعارض از آثار و متون او دامن زد. او بارها خداباورانه یا ملحدانه‌بودن تفکرش را رد و انکار کرده و گفته است نه دیندار و مومن است نه بی‌دین و کافر، و اساسا از نظرگاه تفکر، درباره خدا ساکت و خاموش است. از همین‌رو، گاه او را جزو اگزیستانسیالیست‌ها دانسته و نوشته‌اند که سه نوع اگزیستانسیالیست وجود دارد: با ایمان، ملحد و هایدگر.۲ اما این‌همه به این معنا نیست که درباره مطلق فلسفه و نسبتش با دین هیچ گفته‌ای از هایدگر نشنیده باشیم. او فلسفه را از آن حیث که فلسفه است اساسا بی‌خدا می‌داند و در تفسیر پدیدارشناسانه ارسطو می‌نویسد فلسفه‌ای که می‌خواهد «زندگی بونده را برخاسته از خود این زندگی و بر پایه امکان‌های واقعی خود آن بر روی پای خودش بایستاند».۳
جان مک‌کواری در کتاب هایدگر و مسیحیت - که شهاب‌الدین عباسی آن را ترجمه و به تازگی منتشر کرده است - می‌کوشد مشابهات و مناسباتی میان تفکر هایدگر و تعالیم مسیحیت بیابد. او به خوبی آگاه است که در این راه باید با احتیاط و دست‌به‌عصا گام بردارد زیرا چه‌بسا چیزی به دست نیاورد و دست خالی برگردد، یا دستاوردی خطا و غلط و دور از واقع داشته باشد. از این‌رو، تا آنجا که به اظهارنظرهای مؤلف مربوط می‌شود، کتاب سرشار از تردید و تشکیک است و اغلب عبارت «به نظر می‌رسد» و «احتمال دارد» در سرآغاز بندها و قطعه‌ها دیده می‌شود.۴ خود مک‌کواری نقل کرده است که دو نویسنده که عمدتا گرایش کاتولیکی دارند، در کتابی با عنوان «هایدگر و پرسش از الوهیت» نظر هایدگر راجع به خدا را در آثارش جسته‌اند اما به هیچ نتیجه مورد توافقی نرسیده‌اند و خود وی نیز اذعان دارد که در کتابش با عنوان «در جست‌وجوی الوهیت» در این باب به هیچ نتیجه‌ای نائل نگشته است.۵
با وجود این، مک‌کواری در کتاب «هایدگر و مسیحیت» دست از طلب و جست‌وجو برنمی‌دارد و مواردی را یادآور می‌شود که به زعم او میان تفکر هایدگر و آموزه‌های مسیحیت مشابه و همانند است. اگرچه او دراین‌باره به روش اعمال خشونت در تفسیر که، به گمان مک‌کواری، شیوه مورد قبول هایدگر بوده، متوسل می‌شود اما میان اعمال خشونت در تفسیر هایدگر و کار او تفاوت از زمین تا آسمان است. تفسیرهای هایدگر از متون فیلسوفان دیگر از سنخی دیگر و درواقع نوعی گفت‌وگوی متفکرانه‌اند که نااندیشیده‌های فیلسوفان را آشکار می‌کنند و بسط می‌دهند و با آنچه مک‌کواری در کتابش انجام داده، تفاوت بنیادی دارند. به هر حال، مک‌کواری از اثر اصیل و متقدم هایدگر، «وجود و زمان»، آغاز می‌کند و با «متافیزیک چیست؟» و «درآمدی به متافیزیک» و برخی آثار دوره میانی ادامه می‌دهد و سپس کتاب را با کارهای متاخر با موضوعات و مضامین شعر، تفکر، هنر، تکنولوژی و زبان به پایان می‌رساند. او هرچه بیشتر جلو می‌رود به این اعتقاد می‌رسد که رنگ‌وبوی دینی نوشته‌های هایدگر بیشتر و برجسته‌تر می‌شود. او در تحلیلی از «وجود و زمان» بر مفاهیمی کلیدی همچون اگزیستانس، ترس‌آگاهی، پروا، مبالات، زمان، زمانمندی دازاین و مرگ انگشت می‌گذارد و آنها را شرح می‌دهد؛ مفاهیمی که به اعتباری می‌توانند طنین دینی داشته باشند. اما او هرگز فراموش نمی‌کند که روش پدیدارشناسی هایدگر روشی الحادی است، یعنی خدا در تبیین‌ها و توصیف‌های او در «وجود و زمان» همواره در بیرون می‌ماند. مؤلف نیک می‌داند که «هایدگر وظیفه و کار خود را به‌عنوان فیلسوف یا متفکری تفسیر می‌کرد که می‌بایست از هرگونه درگیری الاهیاتی پیراسته باشد. »۶ «هایدگر عامدانه در پی آن بود که از الاهیات فاصله بگیرد. گادامر می‌گوید: «زیرا او یک متفکر بود. این تفکر بود که در او کار می‌کرد.
او هیچ قدرت و اختیار عملی احساس نمی‌کرد که راجع ‌به خدا سخن بگوید».۷ «او از سوفوکلس و پارمنیدس و هراکلیتوس بیشتر الهام می‌گیرد تا از کتاب مقدس».۸ «هایدگر انگار بیشتر مجذوب یونان کلاسیک بود تا مسیحیت».۹ هایدگر در مقاله «قوام وجود- خدا-شناسی مابعدالطبیعه» نوشته است که «کسی که خداشناسی، اعم از خداشناسی مسیحی و خداشناسی فلسفی، را در ریشه‌های آن تجربه کرده باشد، امروزه وقتی که در قلمرو تفکر سخن می‌گوید درباره خدا بیشتر خاموش و ساکت است».۱۰
بااین‌همه، مک کواری بر آن است که، به هر صورت، تفکر هایدگر را می‌توان به‌گونه‌ای تفسیر کرد که با مسیحیت سازگار باشد، هرچند او ادعایش را بسط نمی‌دهد و استدلال‌ها و شواهد بیشتری برای این ادعا عرضه نمی‌کند و صرفا معتقد است که در آثار متأخر هایدگر از جمله «نامه در باب بشرانگاری» برای هایدگر وجود اگر خدا نیست، جایگزینی برای خداست زیرا زبان این اثر بسیار شبیه زبان دین است؛۱۱ و خلاصه اینکه نوعی «واقعیت قدسی» در اندیشه هایدگر وجود دارد.
اما یکی از نقیصه‌های عمده کتاب «هایدگر و مسیحیت» عدم توجه مؤلف آن به اثر مهم «افادات در فلسفه» و نپرداختن به آن است. علت این نپرداختن معلوم نیست. زیرا هایدگر در این اثر درباره وجود و خدا و دیانت مسیحی سخنان تازه و درعین‌حال باز هم مبهم و غامضی گفته است که می‌توانست کمک‌ فراوانی به مباحث مک‌کواری کند.
پی‌نوشت‌ها:
۱-Poggeler, otto, Martin Heidegger path of thinking, Humanities Press International ۱۹۸۹, p ۲۶۵.
۲- اینوود، مایکل، روزنه‌ای به اندیشه مارتین هایدگر، ترجمه احمدعلی حیدری، تهران، ۱۳۹۵ ش، ص۱۳.
۳- فیگال، گونتر، درآمدی بر هایدگر، ترجمه شهرام باقری، تهران، ۱۳۹۴، ص ۵۶.
۴- مک‌کواری، جان، هایدگر و مسیحیت، ترجمه شهاب‌الدین عباسی، تهران ۱۳۹۷ ش، برای نمونه نک. صص ۱۰۲، ۱۱۵، ۱۵۶.
۵- همان، صص ‌۱۵۷، ۶ ) همان، صص ۹۹، ۷) همان، صص ۱۰۰، ۸) همان، صص ۱۰۲، ۹) همان، صص ۱۷۲
۱۰- برای آگاهی بیشتر از این معنا نک. زارع‌شیرین‌کندی، محمد، تفسیر هایدگر از فلسفه هگل، تهران ۱۳۹۰ ش، ص ۲۴۵
۱۱- مک‌کواری، جان، همان، ص ۱۶۳

روزنامه شرق

نظر شما